•.¸.•°°•.شعر•.¸.•°°•.

فردا را چشم در راهم به اميدِ نوشيدنِ چاي داغ قند پهلو كنار پنجره اي كه حالش خوبِ خوب است با تو كه بودنت تمام نوشيدني هارا برايم شيرين مي سازد

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ

شهر

شهر


هم ازسكوت گريزان،هم ازصدابيزار

چنين چرادلتنگم؟چنين چرابيزار


زمين ازآمدن برف تازه خشنود است

من ازشلوغي بسياررد پا بيزار


قدم زدم!ريه هايم شدازهوالبريز

قدم زدم!ريه هايم شداز هوابيزار


اگر چه ميگذريم ازكنارهم ارام 

شمازمن متنفر،من ازشما بيزار


به مسجدامدم و نااميدبرگشتم 

دل ازمشاهده ي تلخي ريابيزار


صداي قاري وگلدسته هاي پژمرده 

اذان مرده ودل هاي ازخدابيزار


به خانه ام بروم؟خانه ازسكوت پراست

سكوت مي كنداززندگي مرابيزار


تمام خانه سكوت وتمام شهر صداست

ازاين سكوت گريزان،ازان صدابيزار


فاضل نظري

+ نوشته شده در 1392/9/25 ساعت 10:55 توسط mary2020 | (0) نظر

خبر ....

 

خبربه دورترين نقطه ي جهان برسد

نخواست او به من خسته بي گمان برسد

 

شكنجه  بيشترازاين؟كه پيش چشم  خودت

كسي كه مال توباشد به ديگران برسد

 

چه مي كني اگراوراكه خواستي يك عمر

به راحتي كسي از راه ناگهان برسد...

 

رهاكندبرود،ازدلت جداباشد

به ان كه  دوست ترش داشته ،به آن برسد

 

رهاكني بروند ودوتا پرنده شوند

خبربه دورترين نقطه ي جهان برسد

 

گلايه اي نكني ،بغض خويش رابخوري

كه هق هق تومبادا به گوش شان برسد

 

خداكند كه ..نه ،نفرين نميكنم، نكند

به او كه عاشق او بوده ام زيان برسد

 

خداكند فقط اين عشق ازسرم برود

خداكند كه فقط زود آن زمان برسد

 

 

نجمه زارع

+ نوشته شده در 1392/9/23 ساعت 10:46 توسط mary2020 | (2) نظر

شاخه گلي برمزار

شاخه گلي برمزار

 

ازباغ مي برندچراغاني ات كنند

تاكاج شب هاي زمستاني ات كنند

 

پوشانده اند«صبح»تورا «ابرهاي تار»

تنها ب اين بهانه كه باراني ات كنند

 

يوسف!به اين رهاشدن ازچاه دل مبند

اين بارميبرندكه زنداني ات كنند

 

اي گل گمان مكن به شب جشن مي روي

شايد به خاك مرده اي ارزاني ات كنند

 

يك نقطه بيش فرق رحيم ورجيم نيست

ازنقطه اي بترس كه شيطاني ات كنند

 

آب طلب نكرده هميشه مرادنيست

گاهي بهانه اي ست كه قرباني ات كنند

 

فاضل نظري

+ نوشته شده در 1392/9/22 ساعت 19:26 توسط mary2020 | (0) نظر

باران

ديرآمدي باران!!!

 

        دير.....

          من درجايي درحجم نبودن كسي خشكيدم......

+ نوشته شده در 1392/9/22 ساعت 19:10 توسط mary2020 | (1) نظر

.....

زيادتحويلش بگيري...

عاشق كم محلي هاي ديگران ميشه.........

ميدوني چرا؟

چون....

خب بودن زيادي دل نميبره..

دل ميزنه

+ نوشته شده در 1392/9/22 ساعت 12:26 توسط mary2020 | (4) نظر

به نام او.......

نگراني

 

در راه رسيدن به توگيرم كه بميرم

اصلا به توافتادمسيرم كه بميرم

 

يك قطره ي ابم كه درانديشه ي دريا

افتادم وبايدبپذيرم كه بميرم

 

يا چشم بپوش ازمن وازخويش برانم

ياتنگ درآغوش بگيرم كه بميرم

 

خاموش مكن آتش افروخته ام را

بگذتربميرم كه بميرم كه بميرم

 

 

فاضل نظري

+ نوشته شده در 1392/9/22 ساعت 12:11 توسط mary2020 | (0) نظر